آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر نازمون آوا

بیست و دو ماهگی عسلکم

سلام عزیزترینم قریونت برم که با بزرگتر شدنت لحظه های خاطره انگیزی رو برام به تصویر می کشی.... عزیز دلم بیست و دوماه و دو روز از زندگی زیبات رو پشت سر می ذاری .... الان رفتی تو حمام و داری آب بازی و رنگ بازی می کنی.... وقتی می خوای آب بازی کنی می گی: "بیم حموم" خلاصه تقریبا هر روز در حال آب تنی هستی .... همش هم می گی : "مامان جون" می گم : "بله " بعد با زبان شیرین خودت هزارتا کلمه ردیف می کنی و می گی جدیدا " آمدم" رو یاد گرفتی روزی هزار بار می گم آوا ... می گی:"بله" می گم :"بیا" می گی :"آندن"  :) به جای "م "...از "ن "استفاده می کنی بعد خودت می گی مامان ...من می گم بله... می گی بیا... بعد خودت ه...
23 تير 1391

این روزهای دخترکم

سلام دختر خوشگلم بلاخره با شیر نخوردن کنار امدی ... و این مسیر رو به پایان رسوندی ... البته به جاش به شیشه آب عادت کردی و همش آب می خوری البته طول شب... همچنان سخت می خوابی و برای خوابوندنت باید حدود یک ساعت وقت بذارم و کلی انرژی ... گاهی انقدر باهات کلنجار میرم که خواب از سر خودم می پره!!! اواخر خردادماه دوتا عروسی داشتیم که چون یکیش تو باغ بود شما رو گذاشتم خونه مامان بزرگ پیش عمه جون ... این اولین باری بود که شما رو با خودم نمی بردم عروسی .... ولی اونجا هم به شما خوش گذشته بود هم بهونه نگرفته بودی .... 31 خرداد ماه هم عروسی پسر خاله ام بود ... برای رفتن به آرایشگاه گذاشتمت پیش آزاده جون و آیس...
3 تير 1391
1